مصطفي ايزدي نيمه اول دهه 50 بود. دوران دانشجويي را مي‌گذراندم كه علاقه‌مند به مطالعه درباره تاريخ مشروطه شدم و سخت مشغول به آن. در ميانه راه به نمونه‌هايي برخورد مي‌كردم كه نشان مي‌داد در نهضت‌هاي عدالتخواهانه‌اي كه منجر به انقلاب مشروطه شد، به ويژه در دوره استبداد صغير، زنان و دختران سلحشور فراواني در دل معركه بوده و فداكاري‌هاي زيادي از خود نشان داده‌اند. مثلا در خبري آمده بود كه وقتي شهداي تبريز را كه در مقابله با قواي دولتي يا خارجي جان باخته براي كفن و دفن برده بودند، متوجه شدند كه 22 نفر از آنان، زناني بوده‌اند كه در لباس مردانه، شانه به شانه برادران مبارز خود، سلاح بر دوش جنگيده‌اند. اخباري از اين دست، مرا علاقه‌مند كرد كه موضوع فعاليت مبارزاتي زنان را در جنبش‌هاي سياسي گذشته پيگيري ‌كنم. در حد مقررات آن دوره كه فقر منابع مطالعاتي در موضوع جنبش‌ها و انقلاب‌هاي ضداستبدادي و ضداستعماري، محدوديت‌هاي فراواني به وجود آورده بود، توانستم يادداشت‌هايي را از مبارزات مردمي تاريخ ايران، تاريخ اسلام و ساير كشورها فراهم كنم و ردپاي بانوان مسلمان و غيرمسلمان را در آنها بيابم. با گردآوري آن يادداشت‌ها، كتابي شكل گرفت به نام «حضور زن در نهضت‌ها» كه به همت استاد فخرالدين حجازي در انتشارات بعثت چاپ و منتشر شد؛ منتها چون اداره نگارش وزارت اطلاعات و جهانگردي زمان شاه، مجوز‌ آن را به نام بنده صادر نكرد، به ناچار، اسم مستعاري را در ذيل آن گذاشته و مجوز گرفتيم. مرور تاريخ گذشتگان نشان مي‌دهد در هر دوره‌اي و در هر نقطه‌اي از جهان، زنان پا به پاي مردان، حتي در سخت‌ترين شرايط، همانند صحنه آتش و خون و نبرد و مبارزه حضور داشته‌ند، اگرچه در مبارزات اسلامي نهضت امام خميني، نقش بانوان، نقش والايي بود و آثار برجاي‌مانده از صحنه‌هاي گوناگون قيام مردمي، اين نقش را به خوبي ترسيم و تصوير كرده است، اما مطالعه در تاريخ پيشينيان به منظور دستيابي به يك تحليل اجتماعي درست، ‌ضرورت تام دارد. اين مطالعه نشان خواهد داد كه هر نهضت، قيام و انقلابي كه از گذشته تاكنون در جوامع گوناگون رخ داده، بار عمده‌اي از آن بر دوش زنان بوده است. شايد بعضي‌ها فكر كنند كه زنان فقط در رخدادهاي آزاديخواهانه غيرديني حضور داشته‌اند و در جوامع ديني و حركت‌ها و خيزش‌هاي باانگيزه مذهبي، نقشي نداشته‌اند. اين پندار از پشتوانه پژوهشي بهره‌اي ندارد و نمي‌توان آن را پذيرفت؛ هرچند اين غصه دردناك بر ذهن و دل فرهيختگان متدين و روشنفكر سنگيني مي‌كند كه چرا در جوامع ديني دوران گذشته و در بسياري از كشورهاي اسلامي عصر حاضر، زنان آن‌گونه كه در شأن و منزلت‌شان است، اجازه حضور هم‌تراز با مردان نداشته و ندارند. اين عبارت البته به معناي آن نيست كه در جوامع غيراسلامي در گذشته و حال، زنان حضوري مساوي مردان داشته و دارند، اما بايد پذيرفت كه هرچند در انديشه اسلامي، برحسب اقوال بسياري از پژوهشگران و دانشمندان متعهد، انسانيت و تعهد اجتماعي، اختصاص به زن و مرد ندارد، با اين وجود در مسير ترقي و حضور آگاهانه و مختارانه زنان متدين و متعهد جوامع اسلامي، تنگناها و سنگ‌اندازي‌هاي فراواني وجود داشته و دارد، مگر مبارزه با ظلم و ستم و نابرابري و زشتي‌ها، يك حق و يك وظيفه نيست كه طبق آموزه‌هاي ديني، بر دوش هر انسان مومني نهاده شده است؟ در كجاي اين حق و وظيفه، جنسيت مطرح شده است؟ اگر همه تحركات اصلاح‌طلبانه، ضداستبدادي، ظلم‌ستيزي و آزاديخواهانه را در چارچوب امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر درآورده و خلاصه كنيم، مي‌رسيم به اين آيه صريح قرآن كريم كه خالق يكتا مي‌گويد: و المومنين و المومنات بعضهم اولياء بعض، يأمرون بالمعروف وينهون عن‌المنكر و... (توبه71) تاكيد قرآن بر مردان و زنان مومن كه امر به‌معروف و نهي‌ازمنكر مي‌كنند، نشانه بطلان تفكراتي است كه زنان را خانه‌نشين مي‌خواهند. اگر زنان براساس آيه مذكور نبايد خانه‌نشين باشند، بايد در تمام عرصه‌ها، از جمله عرصه‌هاي سخت مبارزه و تلاش انقلابي حضور جدي و فعال داشته باشند. اين امر خوشبختانه در جريان مبارزات ضداستبدادي و ضداستعماري سال‌هاي 41 تا 57 كه رهبري آن با يك مرجع تقليد ديني بود، كاملا مشهود است. پس هرجا كه قيام يا انقلابي شكل گرفته، چه جنبه‌ ديني داشته و چه كمونيستي بوده و چه فاقد ايدئولوژي خاص بوده است، زنان بي‌شماري در آن به ايفاي وظيفه و نقش پرداخته‌اند. انقلاب‌ اسلامي سال 57 و همه رخدادهاي پس از آن، از جمله وقايع مربوط به جنگ تحميلي و تحركات ديگر و نيز نهضت‌ها و انقلاب‌هاي اخير در كشورهاي عربي، نمونه‌هاي بارز و برجسته حضور زنان است. در اين رويدادهاي سهمگين، اثرگذار، پيروزمند و پرآوازه، زنان آزاديخواه اعم از مذهبي و لائيك و غيرمذهبي در تمامي سطوح اجتماعي ديده مي‌شوند، در ميان كشورهاي اسلامي، پيش از ايران، الجزاير در شاخ آفريقا، الگويي از حضور زنان را در مبارزه دامنه‌داري كه منجر به استقلال آن كشور از فرانسه شد، عرضه مي‌كند كه تفصيل آن در كتاب‌هاي مربوطه، از جمله در كتاب «جميله بوپاشا» آمده است.اما در انقلاب اسلامي، اين حضور از وضوح بيشتري برخوردار است. در اقدامات مسلحانه و چريكي، در حضور خياباني، در تشويق فرزندان و شوهران خود، در رسيدگي به مجروحان و پناهجويان و در هر صحنه‌اي كه خود زنان تشخيص مي‌دادند، فعالانه و متعهدانه گرد هم مي‌آمدند و در همه امور شركت مي‌كردند. پس از آن نيز در مواضع گوناگون اجرايي به ميزاني كه ضرورت پيدا مي‌كرد، به فعاليت پرداخته‌اند. بديهي است تفكراتي كه چه بسا متاثر از نخبه‌هاي فكري واپسگرا باشد و دوست داشته باشند كه در جهان اسلام، زنان را از حضور فعالانه در جامعه بازدارند، با بازخواست خود بانوان روبه‌رو خواهند شد و توفيقي به دست نخواهند آورد.